از «واقعیت» باید فرار کرد اگر برخلاف «آرمان» باشد

این روزها هم اگرچه جنگ نظامی، دیگر جریان ندارد اما نبردهای تمامعیار در زمینههای مختلف، علیه کشورمان در جریان است و راهکار مبارزه در تمام این نبردها هم همان «آرمانگرایی» و تسلیمنشدن در برابر «واقعیت»های ظالمانه است.
خاطرم هست در مراسم عروسی یکی از نزدیکان، وقتی دیدم بساط رقص و گناه برپا شده، دست پسر سهسالهام را گرفتم و برای در امان ماندن از تبعات حضور در آن جلسهی گناه، به خیابانگردی پرداختم.
پس از بازگشت، یکی از اقوام که متوجهی این حرکت شده بود با لحنی جدی و قیافهای حقبهجانب گفت: «چرا از واقعیت فرار میکنی؟»
البته حق با او بود؛ چون واقعیت آن جلسه، حضور حداکثریِ افرادی بود که تمایل به گناه داشتند. اما این واقعیت، دلیل نمیشد تا از اعتقاد و آرمان خود، دست بکشم و تسلیم اکثریت شوم.
این قضیه اگرچه مربوط به یک محفل بسیار کوچک در یک گوشه از این کرهی خاکی بود اما موضوع این قضیه که همان تقابل «واقعیت و آرمان» بود، امری رایج و شایع در تمام زمانها و مکانهاست. با یک بررسی مختصر، میتوان دریافت که تقریباً در تمام دورانهای زندگی بشر، «واقعیت» این بود که حق و حقگرایان در اقلیت بودند و غلبه با باطل و باطلگرایان بوده است.
در حادثهی بینظیر عاشورا، «واقعیت» این بود که یک گروه ۷۲ نفره، توان پیروزی بر یک لشکر سیهزار نفری را ندارد. اما این «واقعیت» سبب نشد تا سیدالشهدا (علیهالسلام) و یارانش، تن به ذلت دهند و از «آرمان» خود دست بکشند.
در دفاع مقدسِ هشتسالهی ملت ایران هم «واقعیت» این بود که صدام جنایتپیشه، از پشتیبانی تمام قدرتهای آن روز دنیا مثل آمریکا، شوروی، فرانسه، انگلیس، آلمان برخوردار بود و درمقابل، کشور تازهانقلاب کردهی ما حتی از امکاناتی مثل سیمخاردار هم در داخل، محروم بود. اما این «واقعیت»، نتوانست «آرمان» ملت ما را تحتالشعاع قرار دهد و به لطف خدا، همان پافشاری بر آرمانها توانست بر واقعیتهای موجود، غلبه کند و صدام و پشتیبانهای او را ناکام نماید.
این روزها هم اگرچه جنگ نظامی، دیگر جریان ندارد اما نبردهای تمامعیار در زمینههای مختلف، علیه کشورمان در جریان است و راهکار مبارزه در تمام این نبردها هم همان «آرمانگرایی» و تسلیمنشدن در برابر «واقعیت»های ظالمانه است.
میدان و عرصهی انرژی هستهای که در دههی اخیر به نماد پایداری ملت ما تبدیل شده است یکی از عرصههای بکارگرفتن این شیوه است. درست است که واقعیاتی مثل «تحریمهای بیسابقه» بهخاطر همین پافشاری بر حقوق مسلّم خود، بر ما تحمیل شده است اما این مساله، نباید بهانهای شود تا از آرمانهای خود دست بکشیم.
مقابله با استکبار و مقاومت در برابر نماد آن در دنیای امروز، یعنی آمریکا، آرمان قطعی نظام اسلامی است و نباید با توجیهاتی مثل «کدخدا بودن آمریکا» به سستکردن این آرمان پرداخت.
۳۴ سال پیش که ایران بسیار ضعیف و آمریکا بهمراتب قویتر از امروز بود امام راحل عظیمالشأن ما فرمودند: «آمریکا هیچ غلطی نمیتواند بکند» پس چگونه است که امروز و با وجود بیآبرویی و تضعیف شیطان بزرگ، برخیها از موضع ضعف برخورد میکنند و در مقابل زیادهخواهیهای کاخ سفید، زبان به تمجید و مودبنامیدن اوباما میگشایند؟!
مطلب پایانی این نوشتار، کلام حکیمانهی سیدالشهدای انقلاب اسلامی، شهید آیتالله دکتر بهشتی (رحمةاللهعلیه) است.
در سال ۵۸، سفیر انگلیس در ایران، ضمن درخواست برای تسریع در آزادکردن گروگانهای آمریکایی در لانهی جاسوسی، به شهید بهشتی میگوید: «خیلی غیرواقعبینانه با مسائل سیاسی برخورد میکنید.» پاسخ راهبردی و حکیمانهی آن شهید انقلابی و والامقام، بهترین پاسخ به توجیهات نادرست برخی افراد در زمان ماست.
شهید بهشتی گفت: «ما قرار است آرمانطلبانه با مسائل، برخورد کنیم. انقلاب ما انقلاب آرمانهاست نه انقلاب تسلیم به واقعیتها. ما انقلاب کردیم که واقعیتها را عوض کنیم، نه اینکه واقعیتها را هرچه هست بپذیریم.»[۱]