به وبلاگ نســــــیم هیرمند خوش آمدید

واژه شناسی عفاف و حجاب

سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۰۶:۰۱ ب.ظ

نتیجه تصویری برای عفاف وحجاب

عفاف به عنوان یک فرهنگ، روش و منش مسلمانان را تبین می کند و به آنها چگونه بودن و چگونه زیستن را آموزش می دهد.

هر جامعه دارای فرهنگ معین و با اهدافی از پیش تعریف شده می باشد. فرهنگی که قرآن به جوامع اسلامی عرضه می کند. فرهنگ عفاف است که هدف آن امنیت جنسی زن و مرد و رسیدن به کمال مطلوب می باشد، بخش عظیمی از این فرهنگ با شکوه را حجاب تشکیل می دهد.

به عبارت دیگر این دو، جدایی ناپذیرند و بدون یکدیگر معنای حقیقی و اصیل خود را از دست می دهند، حجاببدون عفاف خود نوعی برهنگی فرهنگی در جهت گسترش فساد می باشد.

در این نوشتار، نگارنده به تعریف مفاهیم مربوط به حجاب و عفاف، پرداخته و در پایان رابطه منطقی این دو را از منظر قرآن به بحث گرفته است .

تعریف عفاف

در لسان العرب ذیل واژه عفّت چنین آمده است:

«الکفّ عمّا لا یحلّ و لا یجمل؛ عفّ عن المحارم و الاطماع الدنیّة» (ابن منظور، 9/252)

«خودداری از آنچه که زیبا و شایسته نیست، خودداری از حرامها و طمع های پست.»

در «قاموس المحیط» می خوانیم:

«عفّ: کفّ عمّا لا یحلّ و لا یجمل کاستعفّ و تعفّف» (فیروز آبادی، 3/177)

«خودداری از آنچه زیبا و شایسته نیست مانند استعفّ و تعفّف.»

آنچه از جستجو در سایر کتابهای لغت می توان فهمید این است که «عفّت» به معنای نگه داشتن نفس از ارتکاب معاصی و کارهای حرام می باشد.

خواجه نصیرالدین طوسی هنگامی که از فضایل چهارگانه اخلاقی سخن به میان می آورد، جایگاه عفّت را چنین تبیین می کند:

«فضایل چهار بود ،اول: تهذیب قوت نظری و آن «حکمت» بود، دوّم تهذیب قوت عملی و آن «عدالت» بود و سوم تهذیب قوت غضبی و آن«شجاعت» بود و چهارم تهذیب قوت شهوی و آن «عفّت» بود.» (طوسی،/ 123)

برخی از عالمان اخلاق گفته اند:

«عفّت دارای مفهوم عام و خاص است؛ مفهوم عام آن خویشتن داری در برابر هر گونه تمایل افراطی و نفسانی است و مفهوم خاص آن خویشتن داری در برابر تمایلات بی بند و باری جنسی است.» (مکارم شیرازی، اخلاق در قرآن، 2/283)

حاج ملا احمد نراقی در کتاب ارزشمند خود برای قوه شهویه سه حالت در نظر می گیرد: «افراط» که از آن به «شره» تعبیر می شود. «تفریط» که آن را «خمود» می نامند و «اعتدال» که از آن به «عفّت» تعبیر می‌نماید و عفّت را مطیع و منقاد شدن قوه شهویه از برای قوه عاقله می داند. (نراقی،/ 321)

در نتیجه آنچه از خمیرمایة غالب تعریف‌ها برمی آید، عفّت به معنای رام بودن قوه شهوانی تحت حکومت عقل است. البته با رعایت شرط اعتدال؛ یعنی نه غرق در شهوات شویم که به افراط گراییم و نه ترک غرایز کنیم که به تفریط دچار آییم، بلکه استفاده صحیح و مشروع نماییم؛ زیرا خدای تعالی همه غرایز را به حکمت در وجود آدمی به ودیعت نهاده است.

واژه عفاف در قرآن کریم

عفاف به دو صورت «یستعفف» و «تعفّف» در قرآن کریم و مجموعاً در چهار آیه مبارکه آمده است .عفاف با توجه به متن آیه معانی گوناگونی می پذیرد که می توان از آن به ابعاد عفاف یاد نمود .

1- عفّت به معنای خویشتن داری در اظهار نیاز

«لِلْفُقَرَاءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْبًا فِی الأرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیمَاهُمْ لا یَسْأَلُونَ النَّاسَ إِلْحَافًا وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ» (بقره/273)

«و (انفاق شما مخصوصا باید ) برای نیازمندانی باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند؛ (و توجه به آیین خدا آنان را از وطن های خویش آواره ساخته، و شرکت در میدان جهاد به آنها اجازه نمی دهد تا برای تأمین هزینه زندگی، دست به کسب و تجارتی بزنند) نمی توانند مسافرتی بکنند (و سرمایه ای بدست آورند ) و از شدت خویشتن داری، افراد ناآگاه آنها را بی نیاز می پندارد؛ اما آنها را از چهره‌هایشان می شناسی، و هرگز با اصرار از مردم چیزی نمی خواهند (این است مشخصات آنها ) و هر چیز خوبی که در راه خدا انفاق کنید، خداوند از آن آگاه است.»

علامه طباطبائی می نویسد:

«کلمه «تعفّف» به معنای آن است که عفّت صفت آدمی شده باشد و «یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ» یعنی کسی که از حال ایشان اطلاع ندارد، از شدت عفّتی که دارند آنان را توانگر می پندارند، چون با اینکه فقیرند ولی تظاهر به فقر نمی کنند و مردم پی به حال آنان نمی برند، مگر اینکه شدت فقر رنگ و رویشان را زرد کند.» (طباطبائی، 2/613)

«گفتنی است که «الحاف»به معنای اصرار است و جمله «لا یَسْأَلُونَ » به قرینه «یَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِیَاءَ » و نیز به قرینه «تعفّف» باید به این معنا باشد که تقاضا نمی کنند تا به اصرار منجر شود.» (هاشمی رفسنجانی، 2/288)

در اینجا عفاف به معنای عدم اظهار فقر به عنوان یک ارزش اخلاقی برای مسلمین مطرح شده است، عفاف به همین معنا در روایات نیز آمده است:

«العفاف زینة الفقر و الشکر زینة الغنی» (ری شهری، 8/3828)

«عفاف زینت فقر و شکرگزاری زینت بی نیازی است.»

2- عفّت به معنای قناعت

«وَابْتَلُوا الْیَتَامَى حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّکَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلا تَأْکُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَنْ یَکْبَرُوا وَمَنْ کَانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ...» (نساء/6)

«و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید و اگر در آنها رشد (کافی) یافتید، اموالشان را نخورید و هر کس که بی نیاز است، (از برداشتن حق‌الزحمه) خودداری کند و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (مطابق زحمتی که می کشد) از آن بخورد و هر که بی نیاز است باید عفت ورزد.»

صاحب المیزان در تفسیر این آیه می فرماید:

«گاهی سرپرست یتیم فقیر است و چاره ای ندارد، جز اینکه برای رفع حوائجش برای یتیم کار کند، و از اجرت کارش حوائج ضروریش را برآورد ولی گاهی سرپرست یتیم ثروتمند است، در این صورت خدای تعالی می فرماید: هر کس که ثروتمند است طریق عفت در پیش گیرد و از مال یتیم چیزی را نگیرد و اگر فقیر است به طور شایسته از آن بخورد.» (طباطبائی، 4/276)

طبرسی می گوید:

«و ثروتمندان به منظور مهرورزی به یتیم و باقی گذاردن مالش به ثروتی که خداوند روزی آنان کرده قناعت کنند.» (طبرسی، جوامع الجامع، 1/555) از امام باقر (ع) نیز روایتی به همین مضمون آمده است. (طبرسی، 2/718)

در این آیه شریفه عفاف به معنای قناعت می باشد و در حدیثی از معصوم (ع) نیز نقل شده که می فرماید: «ثمره العفّه القناعه» (ری شهری، 8/3828) «میوه عفت قناعت است.»

3- عفت به معنای پاکدامنی

«وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ...» (نور/33)

«و کسانیکه امکانی برای ازدواج نمی یابند، باید پاکدامنی پیشه کنند تا از فضل خود آنان را بی نیاز سازد.»

«از آنجا که در آیه قبل ترغیب به ازدواج می باشد، گاهی با تمام تلاش و کوشش وسیله ازدواج فراهم نمی گردد و خواه یا ناخواه انسان مجبور است مدتی را با محرومیت بگذراند، مبادا کسانی که در این مرحله قرار دارند، گمان کنند که آلودگی جنسی برای آنان مجاز است و ضرورت چنین ایجاب می کند، لذا بلافاصله در آیه بعد دستور پارسایی می دهد.» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 14/459)

باتوجه به اینکه حساسیت روحی مرد نسبت به زن امری ثابت شده و بدیهی است چنانکه در آیات قرآن آمده است: «زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ... » (آل عمران/14) «محبت زنان و ... در نظر مردم جلوه داده شده است.»

بنا بر این باید در طلب عفّت کوشید تا لذایذ باطنی و ملکوتی بر لذایذ جسمانی غالب آید و انسان بر شهوات غلبه کند .

امام(ع) در پاداش شخص عفیف می فرمایند:

«ما المجاهد الشهید فی سبیل الله باعظم اجرا ممن قدر فعفّ،لکاد العفیف ان یکون ملکا من الملائکه» (آمدی، 1/36) «کسیکه در راه خدا جهاد کند و شهید شود، اجرش بزرگتر از کسی نیست که بتواند گناه کند و عفّت بورزد، انسان پاکدامن نزدیک است فرشته ای از فرشتگان خدا شود.»

4- عفاف به معنای رعایت چادر

«وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللاتِی لا یَرْجُونَ نِکَاحًا فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیَابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِینَةٍ وَأَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (نور/60)

«و زنان از کار افتاده ای که امید ازدواج ندارند، گناهی بر آنان نیست که لباس های (رویین )خود را بر زمین بگذارند، به شرط اینکه در برابر مردم خودآرایی نکنند و اگر خود را بپو شانند برای آنان بهتر است، و خداوند شنوا و داناست.»

«قواعد» جمع «قاعده» به معنای زنی است که از نکاح باز نشسته یعنی کسی به خاطر پیری‌اش به او میل نمی کند. (طباطبائی، 15/227) و ثیاب منظور جلبابی است که بالای خمار می پوشند. (طبرسی، مجمع البیان، 7/155)

همان گونه که از آیه برمی آید، زنان سالخورده ای که امیدی به زناشویی ندارند، می توانند روسری خود را بر دارند و این برداشتن روسری بدان شرط است که در اندیشه جلوه گری و دلربایی نباشند، زیرا این کار هم بر زنان سالخورده حرام است و هم بر زنان جوان، پاکدامنی و عفت ورزیدن زنان سالخورده نیز به وسیله پوشیدن چادر بهتر از کنار گذاشتن آن است، اگر چه کنار گذاشتن روسری بر آنان گناهی ندارد. (همان)

در روایتی از امام صادق (ع)چنین آمده است:

«القواعد لیس علیهنّ جناح أن یضعن ثیابهنّ قال تضع الجلباب وحده» (حرعاملی، 20/230)

«پیرزنان حرجی نیست که فقط چادر خویش را نپوشند.»

زن به علت جاذبه‌هایی که خدای تعالی در وجود او نهاده است، حکم پوشش به او اختصاص یافته تا زیبایی های او منحصر به محارم خویش باشد و از تحریک مردان بیگانه پیشگیری کند، امّا هنگامی که آن جاذبه‌ها از بین رود، می تواند چادر خویش را به خاطر حرج و سختی که برای وی دارد، کنار بگذارد.

تعریف حجاب

حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن است، و حجاب به معنای پرده نیز هست. (قرشی، 2/180)

در لسان العرب چنین آمده است:

«الحجاب: الستر و امراه المحجوبه: قد سترت بستر» (ابن منظور، 4/257)

«حجاب یعنی پوشش و زن محجوب یعنی زنی که با پوششی پوشیده شده باشد.»

واژه حجاب پنج بار در قرآن کریم ذکر شده است و تنها در یک مورد به پوشش زن از نامحرم اشاره دارد.

«وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَقُلُوبِهِنَّ...» (احزاب/53)

«هنگامیکه چیزی از وسایل زندگی را (به عنوان عاریت) از آنان (همسران پیامبر) می خواهید از پشت پرده بخواهید، این کار برای پاکی دلهای شما و آنان بهتر است.»

در این آیه شریفه ضمیر «هنّ» به همسران رسول خدا برمی گردد، و درخواست متاع از ایشان کنایه است و معنایش این است که با همسران پیامبر از پس پرده صحبت کنید، به دلیل اینکه دلهایتان دچار وسوسه نشود. (طباطبائی، 16/506)

خطاب آیه متوجه مردان است که با زنان اختلاط نیابند و در صحبت کردن با زنان حریمی نگه دارند تا موجبات تحریک فراهم نیآید.

می توان گفت پشت پرده قرار گرفتن که دستاویزی برای مخالفان حجاب شده است و آن را عدم آزادی زن می دانند، یک امر ترجیحی است و قرآن کریم هر چیزی که به عفاف نزدیکتر باشد را مورد توجه قرار داده است این بدان معناست که تا زمانی که ضرورت ایجاب نکند، پرده نشین بودن بهتر و مطلوب تر است و این هیچ منافاتی با آزادی و حضور زن در اجتماع ندارد.

سیره حضرت زهرا (س) نیز مؤید همین معنا می باشد. ایشان هنگامی که ضرورت ایجاب کرد برای دفاع از حق به سوی مسجد شتافت و در حضور جمع زیادی از مهاجرین و انصار خطابه ای ایراد کرده و غاصبان حکومت را زیر سؤال برد.

مفهوم خمار و جلباب

دو واژه «خمار» و «جلباب» نقش کلیدی در فهم حدود حجاب اسلامی دارند، و از این دو با عناوین «مقنعه» و «چادر» در جامعه ما یاد می شود.

ضرورت پوشیدن خمار از آیه شریفه سوره نور استفاده می شود که می فرماید: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُیُوبِهِنَّ...» (نور/31) «روسری های خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشیده شود»

راغب ذیل واژه خمار می نویسد:

«اصل الخمر ستر الشیء و یقال لما یستر به خمار و لکن الخمار صار فی التعارف اسما لما تغطی الامرائه رأسها»؛ «خمار در اصل به معنای پوشاندن چیزی است و در اصطلاح پارچه ای که زن سرش را با آن می پوشاند اطلاق می شود.» (راغب اصفهانی، 210)

در لسان العرب می خوانیم:

«و الخمار للمرأه، و هو النصیف و قیل: الخمار ما تغطی به المرأه رأسها» (ابن منظور، 4/257)

«خمار برای زن است و آن دستاری است که زن سرش را با آن می پوشاند.»

بنابراین می توان گفت که «خمار» به معنای چارقد و مقنعه است و از آن جهت به آن خمار می گویند که سر را می پوشاند، امّا نکته ای که قابل توجه است این است که کارکرد مقنعه فقط پوشاندن سر نیست؛ بلکه باید گریبان را نیز بپوشاند و این معنا از کلمه «جیوب» فهمیده می شود .

صاحب «التحقیق» در تعریف «جیوب» آورده است:

«ماینفتح علی النحر، والجمع اجیاب و جیوب و جابه یجوبه» (مصطفوی، 2/157)

«یعنی قسمتی از پیراهن که برای داخل شدن سر به آن باز می باشد، پس جیب به معنای گریبان است.»

در این آیه شریفه خدای متعال طرز پوشیدن خمار را به زنان آموزش می دهد و به زنان مؤمن دستور می دهد که از پوششی استفاده کنند که علاوه بر سر، گریبان آنها را هم بپوشاند، چون تا آن زمان خانم ها از روسری استفاده می کردند و غالبا پشت گوش می انداختند و چون یقه لباس آنها باز بود، پوشش کافی نداشتند و گردن و گریبان آنها در معرض دید بود تا وقتی که این آیه نازل شد و امر به پوشاندن این اعضا داد. (زمخشری، 3/235)

آیه ای دیگر چگونگی پوشیدن چادر را به زنان آموزش می دهد و می فرماید:

«یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لأزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِیمًا» (احزاب/59)

«ای پیامبر به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو چادرهای خود را بر خویش نزدیک کنند، این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است، (اگر خطا و کوتاهی از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و رحیم است.»

کلمه «یدنین» از ریشه «دنو» به معنای نزدیک است. (راغب اصفهانی، 172) «جلباب» جامه ای است سرتاسری که تمامی بدن را می پوشاند . (طباطبائی، 16/364)

ابن منظور ذیل «جلباب» چنین می آورد:

«ثوب اوسع من الخمار، دون الرداء، تغطی به المرأه رأسها و صدرها» (ابن منظور، 1/272)

«لباسی بزرگتر از خمار (روسری) که غیر از رداء است و زن سر و سینه‌اش را با آن می‌پوشاند.»

در قاموس المحیط آمده است:

«جلباب کسرداب و ثوب واسع للمرأة دون الملحفه او ما تغطی به ثیابها من فوق کالملحفه او هو خمار» (فیروز آبادی، 1/49) «جلباب به غیر از ملحفه بلکه مثل آن است و مانند «خمار» روی لباسهای دیگر پوشیده می‌شود.

عده ای گویند منظور از «یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلابِیبِهِنَّ» یعنی اینکه جلبابها را بر روی خویش بیافکنند و صورت خویش را بپوشانند، در صورتیکه روایات وارده از ائمه اطهار علیهم السلام بر عدم ضرورت پوشش وجه و کفّین دلالت دارد، ولیکن هرگاه زن احساس کند که مورد نگاه شهوانی مردان قرار دارد واجب است که وجه و کفین را نیز بپوشاند.

جلباب در ملل و نحل مختلف مصادیق گوناگونی پیدا می کند، امّا آن چیز که در همه مشترک است، پوشش اندام و برجستگی های بدن است و بیانگر یک نوع پوشش سرتاسری است که در ایران به آن چادر گفته می شود و به عنوان حجاب برتر یاد می شود 

رابطه عفاف و حجاب

«عفاف» حالتی درونی و نفسانی است که غرایز را تعدیل و تحت کنترل خود در می آورد، می توان گفت «حجاب» نیز به عنوان یکی از مهمترین ابعاد عفّت به کنترل درآوردن و تعدیل غریزه خودنمایی و جلوه گری در زنان می باشد.

در حقیقت عفاف را زبانی باید و آن حجاب است که نماد تفکّر و اندیشه دینی می باشد. خدای تعالی در فرهنگ باشکوه عفاف از زن می خواهد به عنوان یک انسان ، ارزش وجودی خویش را بشناسد و خود را ملعبه دست نامحرمان نسازد و از سوی دیگر همگان را به چشم پوشی از نامحرم دستور می دهد، بلکه همه دست به دست هم نهاده عفاف اجتماعی را رقم زنند.

اگر بگوییم مهم‌ترین و پردامنه‌‌ترین بحث عفاف حجاب است، سخنی به گزاف نگفته‌ایم؛ زیرا حجاب نقش بسزایی در کم نمودن تحریکات جنسی در جامعه به عهده دارد.

از آنجا که زن از ظرافت‌ها و زیبایی های درونی خاصی برخوردار می باشد، همواره مطلوب و مورد توجه مرد بوده است و از سوی دیگر غریزه خودنمایی و جلوه گری در زنان، کشش خاصی بین این دو برقرار می نماید.

با توجه به این مسائل، اسلام برای تعدیل این کشش و روابط بین زن و مرد حجاب را به زن مسلمان توصیه می کند، تا فضای جامعه پاک و پیراسته از هر گونه عامل تحریک زا باشد.

جواز کشف حجاب در مقابل نامحرم، این غریزه را جهت می دهد که خودآرایی زن مختص به شوهر باشد و منع آن در برابر نامحرم، این غریزه را کنترل می سازد و از مرز شکنی جلوگیری می کند.

حضرت علی (ع) پوشش را مهمترین عامل تعدیل حس زیبایی دوستی و خودنمایی دانسته و می فرمایند:

«زکات الجمال العفاف» (آمدی، 4/105) «زکات زیبایی عفاف است.»

البته تنها با پوشش زنان در قالب چادر نمی توان ادّعای عفاف کرد، زیرا ممکن است این نیز حجابی باشد برای بی عفتی، به عبارت دیگر بیش از آنکه تن زن مرد را به سوی خود دعوت کند، کردار و گفتار وی تحریک کننده است، و حرکات او را، نگاه های او را، و... حجابی دیگر باید که عفاف مستلزم آن است .

اگر چه حجاب شرط لازم برای رسیدن به عفاف است اما کافی نمی باشد و بایستی با ابعاد دیگر عفاف همگام شود.

بنابراین زن موظف است که غرایزش را تحت کنترل در آورد و سپس تن خویش را در حجاب کامل بگیرد، زیرا این نفسانیت زن است که مرد را به سوی خویش می کشد و حجاب تن هیچ مانعی برای چنین کششی نخواهد بود و این تسلط بر نفسانیت در حد اعتدال همان عفاف است.

در هم تنیدگی این دو آنقدر زیاد است که بدون یکدیگر معنای خود را از دست می دهند، در حقیقت می توان گفت، حجاب بدون عفت صدفی است بدون مروارید.

زن در قبال رعایت حجاب علاوه بر اعلام عفت خود، عفت جامعه را نیز تضمین می‌نماید، همان گونه که خدای متعال پس از امر به درست پوشیدن چادر می فرمایند:

«ذَلِکَ أَدْنَى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ»

«این کار برای اینکه (به عفت) شناخته شوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند، بهتر است.»

بنابراین رعایت حجاب بهترین راه اعلام عفت است و ثمره آن امنیت جنسی می باشد، همان امنیتی که امروزه حلقه مفقوده‌ای در جوامع غربی است.

امام خـمینى, پـیامآور ارزشهاى الهى, در بـاره حـجـاب و عفاف مى فرماید: ((توجه داشته باشید که حجابى که اسلام قرار داده است, بـراى حفظ ارزشهاى شماست. هر چه را که خدا دستـور فرموده است ـ چه براى مرد و چه براى زن ـ بـراى این است که آن ارزشهاى واقعى که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه هاى شیطانى یا دستهاى فاسد استـعمار پـایمال شـوند, این ارزشـها زنده بـشوند.))

حجاب از دیدگاه حضرت زهرا(س)

روزی مرد نابینایی با کسب اجازه به محضر حضرت زهرا(س) آمد. حضرت از او فاصله گرفت و خود را پوشانید، پیامبر اکرم(ص) که در آن جا حضور داشت از حضرت زهرا(س) پرسید: «با این که این مرد نابیناست و تو را نمی‏بیند، چرا خود را پوشاندی»؟ حضرت زهرا(س) در پاسخ فرمود: «اگر او مرا نمی‏بیند، من که او را می‏بینم، وانگهی او بو را استشمام می‏کند». پیامبر(ص) (به نشانه تأیید شیوه و گفتار حضرت زهرا«س») فرمود: «أَشْهَدُ اَنَّکِ بَضْعَةٌ مِنّی؛4 گواهی می‏دهم که تو پاره تن من هستی».

امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: روزی همراه گروهی در محضر رسول خدا(ص) نشسته بودیم. آن حضرت به ما رو کرد و فرمود: «بهترین کار برای زنان چیست؟» هیچ کدام از حاضران نتوانستند جواب صحیح بدهند. هنگامی که متفرّق شدند، من به خانه بازگشتم، و همین موضوع را از حضرت زهرا(س) پرسیدم، و ماجرای سؤال پیامبر(ص) و پاسخ صحیح ندادن اصحاب را برای حضرت زهرا(س) تعریف کردم، و گفتم هیچ یک از ما نتوانستیم پاسخ صحیح بدهیم. حضرت زهرا(س) فرمود: ولی من پاسخ به این سؤال را می‏دانم، و آن این است که: «خَیْرٌ لِلنِّساءِ اَنْ لایَرِینَ الرِّجالَ وَلایَراهُنَّ الرِّجالُ؛ صلاح زنان در آن است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».

* حجاب در اسلام به معنای پرده نشینی نیست، بلکه به معنای پوششی معقول برای جلوگیری از فساد، و حفظ کرامت زن است.

من به محضر رسول خدا(ص) بازگشتم و عرض کردم: «ای رسول خدا! از ما پرسیدی که چه کار برای زنان برتر است، پاسخش این است که برترین کار برای زنان این است که آنها مردان نامحرم را نبینند، و مردان نامحرم آنها را نبینند».

پیامبر(ص) فرمود: «چه کسی به تو چنین خبر داد، تو که این‏جا بودی و پاسخی نگفتی؟» علی(ع) عرض کرد: «فاطمه(س) چنین فرمود».

پیامبر(ص) از این پاسخ خشنود شد، و سخن فاطمه(س) را پسندید و به نشانه تأیید او فرمود: «اِنَّ فاطِمَةُ بضْعَةٌ مِنّی؛5 همانا فاطمه، پاره تن من است».

نیز روایت شده: روزی جابر بن عبدالله انصاری همراه رسول خدا(ص) به سوی خانه فاطمه(س) رهسپار شدند. وقتی که به در خانه رسیدند، پیامبر(ص) اجازه ورود طلبید. فاطمه(س) اجازه داد، پیامبر(ص) فرمود: شخصی همراه من است، آیا اجازه هست با او وارد خانه شویم؟ فاطمه(س) عرض کرد: «ای رسول خدا «قِناع» (یعنی مقنعه و روسری) ندارم.» پیامبر(ص) فرمود: «یا فاطِمَةُ خُذِی فَضْلَ مَلْحَفَتِک فَقِنِعِی بِهِ رأسَکِ؛ ای فاطمه! زیادی لباس بلند روپوش خود را بگیر و سرت را با آن بپوشان».

حضرت فاطمه(س) همین کار را کرد، آن گاه پیامبر(ص) و جابر، با کسب اجازه وارد خانه شدند.6

تلاش‏های سیاسی و اجتماعی حضرت زهرا(س)

حضرت زهرا(س) در عین آن که حجاب کامل را رعایت می‏کرد، حجاب را پرده‏نشینی و انزوای زنان نمی‏دانست، بلکه شواهد بسیاری وجود دارد که آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاش‏های اجتماعی و سیاسی نمی‏دانست. از این رو، در عرصه‏های مختلف اجتماعی و سیاسی شرکت فعّال داشت، به عنوان نمونه:

1ـ محدّثین نقل می‏کنند: شخص پیامبر(ص) دست فاطمه(س) را گرفت، و به میان مردم آمد و خطاب به مردم فرمود: «هر کس که فاطمه(س) را شناخت که شناخت، و هر کس که او را نشناخته بداند که فاطمه(س) دختر محمّد(ص) است. او پاره تن من است. او قلب و جان من است. هر کس او را بیازارد مرا آزرده، و هر کس مرا بیازارد، قطعا خدا را آزرده است».7 بنابراین، حجاب در سیره فاطمه(س) پرده نشینی نیست.

2ـ در مکّه قبل از هجرت، مشرکان به تحریک ابوجهل به پیامبر(ص) آزار می‏رساندند، یکی از آنها به نام «ابن زبعری» شکمبه گوسفندی را برداشت، و به طرف پیامبر(ص) انداخت، به طوری که سر و صورت آن حضرت را آلوده نمود، ابوطالب(ع) به دفاع از آن حضرت پرداخت،

* پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن و موی خود را بپوشاند، و به جلوه‏گری و خودنمایی نپردازد، آیات مربوطه همین معنی را ذکر می‏کند، و فتوای فقهاء هم مؤیّد همین مطلب است».

در این هنگام حضرت زهرا(س) که در آن وقت خردسال بود با آب نزد پدر آمد، و سر و صورت آن حضرت را شست و شو داد.8

روز دیگری فاطمه(س) گروهی از مشرکان را در کنار کعبه دید که جلسه محرمانه‏ای دارند. دریافت که در اندیشه توطئه بر ضد پیامبر(ص) هستند، هشیارانه با شتاب به حضور پیامبر(ص) آمد و توطئه آنها را به پدر بزرگوارش خبر داد.9

و در مورد دیگر با کمال شجاعت و صلابت نزد مشرکان آمد و رگبار سرزنشش را بر ابوجهل و پیروانش فرو ریخت، و بر آن ستمگران نفرین کرد.10

حضرت زهرا(س) پس از هجرت از مکّه به مدینه نیز تلاش‏هایی این چنین در حمایت از اسلام و سپاه اسلام می‏نمود، و در عرصه‏های مختلف حضور و نظارت داشت.

حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّی گاهی سرکشی به رزمندگان اسلام و غذا رسانی به آنها در صف اول جبهه نیز در روایات و تاریخ نقل شده است، چنان که این موضوع در جنگ خندق و فتح مکّه، رخ داده است.11

در ماجرای «مباهله» که یک حادثه بسیار مهم سیاسی و اجتماعی و عقیدتی بود و در سال دهم هجرت بین پیامبر(ص) و هیأت بلندپایه مسیحیان نماینده «نجران» رخ داد، هزاران نفر از مهاجر و انصار در صحرای مدینه اجتماع کرده بودند تا از نزدیک نظاره‏گر صحنه باشند، ناگاه دیدند پیامبر(ص) با فاطمه(س) و علی(ع)

و حسن و حسین(ع) برای مباهله به سوی صحرا می‏آیند... پیامبر(ص) مطابق آیه 61 آل عمران (آیه مباهله) فاطمه(س) را همراه خود، در چنین همایش سیاسی دینی، شرکت داد.12 بنابراین، حجاب زنان هرگز مانع آنها برای شرکت در اجتماعات سیاسی و دینی نخواهد شد.

تلاش‏های سیاسی حضرت زهرا(س) پس از رحلت‏پیامبر(ص)

پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) و پدیدار شدن ماجرای سقیفه بنی‏ساعده، و بیعت با ابوبکر به عنوان خلیفه رسول خدا(ص) و کنار زدن امیرمؤمنان علی(ع) از مقام رهبری، که حق مسلّم آن حضرت بود، حضرت زهرا(س) در موارد مختلف وارد صحنه شد، و به دفاع از حریم ولایت پرداخت. در ملأ عام در مسجد با خطبه غرّا، غاصبان را محکوم کرد، بیعت کنندگان را سرزنش نمود، و جانش را در این راه گذاشت، و آن چنان فعّال و جدّی به صحنه آمد، که سرانجام به شهادت رسید، و اینها و ده‏ها نمونه دیگر نشان دهنده آن است که مسأله پوشش اسلامی، زنان را در پشت پرده محبوس نکرده که به طور کلّی از صحنه تلاش‏های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی فاصله بگیرند، اگر چنین بود، هرگز حضرت زهرا(س) از پشت پرده حجاب بیرون نمی‏آمد.

چگونگی خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجدالنّبی

یکی از امور مهمّی که در زندگی حضرت زهرا(س) همواره می‏درخشد، خطبه غرّای او در مسجدالنّبی پس از رحلت پیامبر(ص) در ازدحام مردم است، که او با این خطبه غاصبان و خطاکاران را به محاکمه کشید و آنان را قاطعانه محکوم کرد، و از حریم ولایت و رهبری امیرمؤمنان علی(ع) به دفاع برخاست. چگونگی حرکت حضرت زهرا(س) از خانه‏اش (که مجاور مسجد بود) به مسجد، در رابطه با مراعات حفظ حریم حجاب به قدری دقیق و ظریف است، که جدّا سزاوار است همگان در این مورد با نظر دقیق بنگرند، و نکته‏ها را دریابند، و سپس خطبه غرّای او را در آن اجتماع و جوّ حاکم مورد بررسی قرار دهند. به راستی که منظره خطبه خواندن حضرت زهرا(س) تابلو گویا و بسیار روشن درباره حفظ حریم حجاب، و در عین حال شرکت کامل در صحنه برای سخنرانی و دفاع از حریم حق است و این همان راه اعتدال است که اسلام در همه جا به آن سفارش نموده است.

* حضرت زهرا(س) در عین آن که حجاب کامل را رعایت می‏کرد، حجاب را پرده‏نشینی و انزوای زنان نمی‏دانست، بلکه شواهد بسیاری وجود دارد که آن حضرت حجاب را هرگز دست و پاگیر و مانع تلاش‏های اجتماعی و سیاسی نمی‏دانست.

* حضور حضرت زهرا(س) در پشت جبهه، و حتّی گاهی سرکشی به رزمندگان اسلام و غذا رسانی به آنها در صف اول جبهه نیز در روایات و تاریخ نقل شده است، چنان که این موضوع در جنگ خندق و فتح مکّه، رخ داده است.

ما در این جا چگونگی حرکت آن حضرت برای القای خطبه را شرح می‏دهیم، تا مسأله مهم حجاب را از مکتب زهرای اطهر(س) بیاموزیم، و هم باور کنیم که زن می‏تواند در عین حفظ حریم حجاب، از پرده‏نشینی خارج گردد، و به عنوان نیمی از جامعه انسانی، رسالت خود را به انجام رساند. شرح این چگونگی، نیز می‏تواند

جواب دندان‏شکنی به آن افرادی باشد که حجاب اسلامی را کمرنگ گرفته، و خطبه خواندن حضرت زهرا(س) در مسجد را به عنوان شاهد عقیده ناصحیح خود می‏آورند، غافل از آن که شش دلیل و شاهد محکم در مقدّمه خطبه وجود دارد، که هر کدام نشان دهنده اهمیّت حجاب از نظر حضرت زهرا(س) است. اینک شرح مطلب:

عبدالله بن حسن (نوه امام حسن مجتبی علیه السلام) از پدران خود نقل می‏کند، هنگامی که مسأله غصب فدک رخ داد، و این خبر به حضرت زهرا(س) رسید، در این هنگام حضرت زهرا(س) تصمیم گرفت به مسجد برود و در آن جا به عنوان حمایت از حق، سخنرانی کند، چگونگی حرکت حضرت زهرا(س) در متن عبارت چنین آمده:

«لاثَتْ خِمارَها عَلی رَأسِها، وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها وَ اَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساء قَوْمِها، تَطَأُ ذُیُولَها، ماتَخْرُمُ مِشْیَتِها مِشْیَةِ رَسُولِ الله حتّی دَخَلَتْ عَلی اَبِی بَکْرٍ وَ هُوَ فی حَشْدٍ مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَالاَنْصارِ وَ فِی غَیْرِهِمْ فَنِیطَتْ دوُنَها مُلائةً فَجَلَسَتْ، ثُمَّ أنَّتْ اَنَّةً اَجْهَشَ الْقَوْمُ لَها بِالْبُکاء، فَارْتَجَّ الَمجْلِسَ، ثُمّ اَمْهَلَتْ هَنِیئةً حَتّی اَسْکَنَ نَشِیَجَ القَوْمِ، وَ هَدَأَتْ فَوْرَتُهُمْ، اِفْتَتَحَتِ الکَلامَ...؛ حضرت زهرا(س) روسری خود را بر سرش پیچید13 و عبای خود را (که روپوشی وسیع بود) به سر نمود، و میان گروهی از یاران و زنان خویشاوندش (به سوی مسجد) حرکت کرد، آن حضرت هنگام راه رفتن (بر اثر شتاب یا بلندی لباس) به قسمت پایین لباسش پا

می‏گذاشت (در نهایت پوشیدگی راه می‏رفت) شیوه راه رفتن او (در متانت و وقار) هم چون شیوه راه رفتن رسول خدا(ص) بود، تا این که بر ابوبکر وارد شد، ابوبکر در میان ازدحام مسلمانان قرار گرفته بود، در این هنگام میان آن حضرت و مردم، پرده‏ای نصب شد، حضرت زهرا(س) نشست، سپس ناله جانسوزی نمود که بر اثر آن، صدای همه حاضران به گریه بلند شد، به گونه‏ای که گویی از صدای گریه، مسجد به لرزه درآمد، سپس حضرت زهرا(س) اندکی سکوت کرد، تا مردم آرام شدند، و جوش و خروششان بر اثر گریه، فرونشست، آن گاه خطبه را شروع کرد».14

تجزیه و تحلیل عبارت فوق

در این عبارت، در رابطه با حفظ حریم حجاب و عفاف در عین شرکت در یک صحنه پرشور سیاسی و اجتماعی، شش نکته است که هر کدام از جهتی بیانگر اهمیّت و عظمت مقام حجاب در سیره حضرت زهرا(س) است، که به اختصار بدان اشاره می‏شود:

1ـ آن حضرت روسری خود را که به طور کامل سر و گردن و سینه‏اش را می‏پوشانید، بر سر گرفت، تعبیر واژه «لاثتْ» (پیچید) حاکی است که روسری به طور کامل و چسبان به سر و گردن گرفته شده بود، نه به طور سبک و وارفته که با اندکی تکان دادن از سر رد شود و موی سر آشکار گردد؛

2ـ حضرت زهرا(س) علاوه بر آن روسری، لباس روی لباس‏هایش مانند عبا را بر سر و تن خود پوشانده بود (وَاشْتَمَلَتْ بِجِلْبابِها)؛

3 ـ لباسی که بر تنش بود به قدری بلند بود که در راه رفتن، گاهی قسمت پایین لباس زیر پای حضرت زهرا(س) قرار می‏گرفت: (تَطَأُ ذُیُولَها)؛

4ـ آن حضرت همانند رسول خدا(ص) با متانت و وقار حرکت می‏کرد، یعنی هیچ گونه حرکات نامناسب و دور از نزاکت در حرکت او دیده نمی‏شد؛

5 ـ علاوه بر این ها در مسجد پرده‏ای به احترام او نصب کردند، و آن حضرت در پشت آن پرده خطبه خواند.

6ـ دوستان و زنان خویشانش، اطرافش را گرفته بودند. (وَاَقْبَلَتْ فی لُمَّةٍ ـ ای: جماعة ـ مِنْ حَفَدَتِها وَ نِساء قَوْمِها).

به این ترتیب نتیجه می‏گیریم، حضرت زهرا(س) در عین آن که در همایش پرشکوه و پرجنجال شرکت نمود، همه نمادهای حریم حجاب و عفاف را رعایت نموده است

بر دختر بودن خود ببالید.
وقتی باور غالب جامعه، «زن» را مایة عار می دانست و از «دختر» نفرت داشت و حتی آن را زنده به گور می ساخت؛ در چنین محیطی، «اسلام» جایگاه انسانی زن را احیاء کرده و او را ریحانه؛ یعنی شاخه گلی ظریف می نامد. یکی از ارمغان های زیبای پیامبر، شخصیت دادن به دختر و زن می باشد. بدان حد که پیامبر(صلی الله علیه و آله) می فرمود :
ـ دختران، خجسته اند و دوست داشتنی.
ـ بهترین فرزندان شما، دخترانتان می‌باشند.
ـ از خوش قدمی زن، این است که نخستین فرزندش دختر باشد.
ـ دختر خوب، فرزندی است مهربان، مددکار، مونس، با برکت و دور کنندة حسرت.
ـ کسی که دختر دارد، مشمول نصرت و مدد و برکت و آمرزش خدا خواهد بود.
چون به نبیّ خاتم بشارت دختر می دادند، می‌فرمود: گلی است که خدا، روزیش می‌دهد و تامین او با خداست.
بر خود ببالید و از آن دسته دخترانی باشید که پیامبر دربارة ایشان فرمود:
چه خوب فرزندانی اند دختران محجوب

حیا را پاس دارید.
«حیا» سرچشمة همة زیبایی­هاست و در فقدان حیا، هیچ کار زیبایی انجام نمی شود و هیچ کار زشتی ترک نمی شود.پیامبر(صلی الله علیه و آله) می‌فرمود:
«الاسلام عریان فلباسه الحیاء؛ اسلام، عریان است و حیا، لباس آن است.»
حیا همان دگرگونی حال و انکسار و دوری گزینی از کار زشت است؛ به خصوص آنکه انسان احساس کند که ناظری او را می‌بیند. و آگاهی و نظارت خداوند، عامل برانگیختن حیا است. رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود : «فاستحیوا الیوم أن یطَّلع الله علی شیء من أمرکم؛ شرم کنید امروز از اینکه خداوند از تمام امور شما، مطلع است.»
بزرگترین سرمایة دختر و زن مسلمان «حیا» است که ثمرة آن، مهار شهوت و تضمین عفّت او خواهد بود.
درنگ در نوع برخورد موسی با دختر شعیب و شیوه راه رفتن این دختر که با حیا آمیخته بود، نیز برای شما الهام بخش است

پوشش مناسب را انتخاب کنید.
پیامبر اسلام بر پوشش زن در مقابل نامحرم و دوری از جلوه گری و خود نمایی اصرار می ورزید و قرآن، همپای توصیه به مردان در دوری از چشم چرانی و رعایت پوشش بدن از نامحرم، به زنان نیز توصیه می کند که دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه کنند. به دو آیة ذیل دقت کنید:
1. «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مومنان بگو: پوشش های بلند (جلباب) خود را بر خویش فرو افکنند».
2. «به زنان مؤمن بگو: دیدگان خود را فرو خوابانند و عفّت پیشه ساخته، دامن خود را از بیگانگان بپوشانند و زیور خویش را جز برای شوهران و سایر محارم، آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است، و روسری‌های (خُمُر) خویش را به گریبان ها اندازند تا سر و گردن و سینه و گوش‌ها پوشیده باشد، و پاهایشان را به زمین نکوبند تا آنچه از زینت پنهان می‌کنند، معلوم شود».
دربارة این دو آیه ، به چند نکته توجه کنید:
الف) جلباب، پوششی چادر مانند، گشاد و پارچه‌ای است و با روسری کوچک و خمار متفاوت است. جلباب همچون مقنعه ها و روسری های بزرگ، سر و همة بدن را می‌پوشانیده است.
و خداوند در آیة نخست با بیان «جلباب»، به پوشاندن سر و گردن و بدن زنان اشاره دارد.
ب) خُمُر، جمع خِمار و به معنای روسری و سر پوش است و خداوند در آیة دوم از دختران و زنان مؤمن خواسته است که به وسیله خمار، سینه و گریبان (جَیب) خود را بپوشانند. مرحوم طبرسی دربارة این آیه می‌نویسد : زنان مدینه،اطراف روسری‌ های خود را به پشت سر می‌انداختند و سینه، گردن و گوش‌های آنان آشکار می‌شد. بر اساس این آیة، موظف شدند اطراف روسری خود را به گریبان‌ها بیندازند تا این مواضع نیز مستور باشد.
ابن عباس نیز دربارة تفسیر این آیه می‌گوید : یعنی زن، مو، سینه، دور گردن و زیر گلوی خود را بپوشاند.
ج) قرآن در پاسخ به ضرورت پوشش نیز چنین می فرماید که: )ذلک أدنی أن یعرفن فلا یُؤذَین(؛ بدین وسیله شناخته می شوند (که دارای اصالت خانوادگی اند) پس با آزار و تعقیب (هوسرانان) رو به رو نمی‌شوند.
د) پیامبر به اسماء فرمود :« اسماء! وقتی زن بالغ شد، شایسته نیست که (در برابر نامحرم) جز صورت و دست‌هایش دیده شوند».
ه) پوشش اسلامی به معنای زندانی کردن و قرار دادن شما پشت پرده و در نتیجه، عدم مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی نیست بلکه «پوشش» بدان معناست که شما به عنوان دختر و زنان مومن در معاشرت با مردان، بدن خود را بپوشانید و به جلوه گری و خودنمایی نپردازید و مشارکتتان در فعالیت ها، بر اصول انسانی و اسلامی استوار باشد.
و. بسیاری از جامعه­شناسان، حجاب زن را مقتضای طبیعی جامعة بشری معرفی کرده‌اند. مونتسکیو می نویسد:
«قوانین طبیعت حکم می­کند زن خوددار باشد؛ زیرا مرد، با تهوّر آفریده شده است و زن، نیروی خودداری بیش تری دارد. بنابراین، تضادّ بین آنها را می توان با «حجاب» از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند

روایات مؤکّد بر مستور بودن زنان
مرحوم کلینی در الکافی با سند معتبر از امام صادق (علیه السّلام) نقل کرده است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم)فرمودند «النساء عی و عورة فاستروا العورات بالبیوت و استروا العی بالسکوت»؛38
زنان از نظر بیان، ناتوان و از نظر جسمی، آسیب‌پذیرند. بنابراین، با قرار دادن آنان در خانه آسیب‌پذیری آنان را بپوشانید و با سکوت، ناتوانی آنان را مخفی کنید.
در روایت دیگری با سند معتبر از امام صادق (علیه السّلام) نقل شده است که امیرمؤمنان (علیه السّلام) فرمودند:
«لا تبدؤوا النساء بالسلام ولا تدعوهنّ إلی الطعام، فإن النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهقال: النساء عی و عورة فاستروا عیهن بالسکوت واستروا عوراتهنّ بالبیوت»؛39 کلام خود را با زنان با سلام آغاز نکنید و آنان را به سفره (مهمانی) نخوانید. رسول خدا می‌فرمودند: زنان از نظر بیان، ناتوان و از نظر جسمی، آسیب‌پذیرند. بنابراین، با سکوت، ناتوانی آنان را بپوشانید و با قرار دادن آنان در خانه، از آسیب‌پذیری آنان جلوگیری کنید.

نقد و بررسی
در توضیح واژگان این حدیث، می‌توان گفت: «عِی» به کسر عین بر وزن «فِعْل»، مصدر از ماده (ع ی ی) به معنای عجز و ناتوانی و عدم قدرت بر بیان مراد40 است.
«عورت» در کاربردهای قرآنی و روایی به دو معناست. یکی به معنای چیز زشت و قبیح که عرف از ظاهر بودن آن شرم دارد و پوشاندن و مخفی کردن آن را لازم می‌داند. اطلاق «عورت» به اندام تناسلی زن و مرد یا به بدن زن و مرد از ناف تا زانو از مصادیق این معناست؛41 زیرا انسان از ظاهر شدن آن شرم می‌کند. «عورت» در این معنا، مساوی واژه «سوءة» است42 که در آیاتی از قرآن به این معنا به کار رفته است.43 شاید بدین سبب است که برخی عورت را از ماده «عار» دانسته‌اند؛ زیرا نمایان شدن آن موجب عار و شناعت برای شخص می‌شود.
«عورت» در معنای دیگر، به رخنه‌ها و شکاف‌هایی گفته می‌شود که در دیوار خانه وجود دارد و صاحب خانه از آن ناحیه احساس ناامنی می‌کند. همچنین به منافذی که در کوه‌ها وجود دارد و در جنگ، از آن ناحیه و از آن قسمت احتمال حمله دشمن و احساس خطر می‌شود، «عورت» گفته می‌شود.44 عورت بدین معنا نیز در برخی آیات به کار رفته است.45
اما در بررسی متن این روایت باید گفت: در این روایت، برای زنان دو ویژگی با عناوین «عی» و «عورت» ذکر و بر هر یک، نتیجه‌ای مترتّب شده است.46 نتیجه‌ای که بر ویژگی اول مترتّب شده این است: «فاستروا عیهنّ بالسکوت.» در معنای این جمله، دو احتمال وجود دارد:
نخست اینکه خطاب «فاستروا» به مردان باشد و مردان مأمور باشند با توجه به این ویژگی زنان، سکوت کنند و با آنان وارد بحث و مجادله نشوند و در نتیجه، عجز و ناتوانی آنان در مقام سخن را بپوشانند. مؤیّد این احتمال استشهاد امیرالمؤمنین (علیه السّلام) به این جمله از حدیث است که به مردان فرمود:
«لا تبدؤوا النساء بالسلام ولا تدعوهنّ إلی الطعام فإنّ النبی صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهقال: النساء عی و عورة فاستروا عیهنّ بالسکوت و استروا عوراتهن بالبیوت»47
یعنی: شما به آنان سخن نگویید و آنان را به مهمانی دعوت نکنید. بر اساس این احتمال، امر به سکوت متوجه مردان است، گرچه لازمه آن ساکت شدن زنان نیز هست.
احتمال دوم این است که امر به سکوت متوجه زنان باشد و مراد این است که مردان وظیفه دارند زنان را امر به سکوت کنند. بنابر هر دو احتمال، بحث در این روایات نیز در ارتباط با مستور بودن زن و سکوت و عدم ارتباط گفتاری با اوست. اما اولاً، به نظر می‌رسد لسان روایت لسان منّت‌گذاری بر زنان و حفظ و حراست از آنان است، نه لسان تکلیف و تحریم، و معنای روایت آن است که سکوت و عدم ارتباط کلامی زنان با مردان و ماندن در خانه با ویژگی‌های شخصیتی زنان سازگارتر و در حفظ و سلامت روانی آنان مؤثرتر است. بدین‌روی، ماندن در خانه و عدم ارتباط گفتاری با مردان برایشان مناسب‌تر و بهتر است. ثانیا، بر فرض که از این روایات حکم تکلیفی و منع ارتباط گفتاری زنان و مردان نامحرم استفاده شود، با توجه به آیات و روایاتی که پیش از این بر جواز این عمل ذکر شد، تکلیف الزامی نخواهد بود. در نتیجه، این روایات نیز بر حرمت سخن گفتن زنان با مردان یا ممنوعیت خروج از خانه دلالت ندارد.
اما در ارتباط با جمله «واستروا عوراتهنّ بالبیوت»، چند مطلب باید روشن شود

پرهیز از عشوه در سخن گفتن زن با مرد نامحرم
پس از آنکه روشن شد ارتباط گفتاری زن و مرد نامحرم مجاز است، پرسش دیگری در ارتباط با کیفیت این ارتباط و چگونگی سخن گفتن و طرز ادای کلمات مطرح می‌شود. انسان یک جمله را می‌تواند به شکل‌های گوناگون از قبیل تند، کند، متواضعانه، متکبّرانه و پرخاشگرانه ادا کند. اکنون این پرسش مطرح می‌شود که زن با مرد نامحرم با چه کیفیتی باید سخن بگوید؟ آیا زن مجاز است در مدرسه و دانشگاه، در کلاس و اداره با جنس مخالف با عشوه و ناز سخن بگوید؟ آیا می‌تواند در ادای کلمات، صدای خود را رقیق کند، به گونه‌ای که از مردان دل‌ربایی کند؟ مرد چگونه؟ آیا در این زمینه، محدودیتی برای زن و مرد وجود دارد، یا نه، زن و مرد نامحرم مجازند به هر کیفیتی با هم سخن بگویند؟
قرآن در بیانی زیبا، در عین احترام به استفاده زن از حق طبیعی خود در سخن گفتن و گفت‌وگو با دیگران، آنان را از «خضوع در قول»56 نهی کرده و فرموده است: «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا» (احزاب: 32)؛ به گونه‌ای هوس‌انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و به شیوه‌ای پسندیده سخن بگویید.
«خضوع در قول» حالت خاصی از گویش، همراه با نرمی در گفتار و نازکی صدا در ادای کلمات57 است؛ نظیر سخن گفتن زن با همسر خود در موارد خاص یا حرف زدن مادر با کودک خردسال خود در مواقعی که می‌خواهد توجه او را به خود جلب کند. ویژگی این نوع گویش آن است که احساس ویژه‌ای در مخاطب ایجاد کرده، و دل او را به گوینده جلب می‌کند. آیه از همسران پیامبر خواسته است که در ارتباط گفتاری خود با مردان، این‌گونه سخن نگویند؛ زیرا این امر سبب طمع مردان ضعیف‌الایمان در آنان می‌شود. بنابراین، معنای آیه این است: هنگام سخن گفتن با مردان اجنبی، صدای خود را نازک نکنید و کلمات و جملات را نرم و دلربا ادا نکنید؛ زیرا این‌گونه سخن گفتن آنان را (نسبت به مسائل جنسی) به طمع می‌اندازد.58
گرچه آیه شریفه در ردیف آیاتی است که زنان پیامبر را مورد خطاب قرار داده و نهی در آن با فاء بر جمله «یَا نِسَاء النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاء إِنِ اتَّقَیْتُنَّ» (احزاب: 32) که خطاب به زنان پیامبر تفریع و بر آن مترتّب شده و ظاهرش این است که دستوری که در آیه بیان شده ویژه زنان پیامبر است و آنان را از خضوع در گفتار نهی کرده، اما روشن است که رعایت این ادب برای همه زنان است و به زنان پیامبر اختصاص ندارد؛ زیرا اولاً، نزول آیه در مورد همسران رسول خدا دلیل بر اختصاصی بودن حکم آیه به آنان نیست. ثانیا، فاء در «فیطمع» سببیه است و به علّیت و سببیت این‌گونه سخن گفتن در تحریک و تهییج مرد و تمایل او به زن اشاره دارد و چون این علت در کیفیت گویش جنس زن وجود دارد و مربوط به طبیعت زن است، پس عمومیت دارد و مختصّ همسران پیامبر نیست. در نتیجه، رعایت این ادب مخصوص زنان پیامبر نبوده، همه زنان را شامل می‌شود59 گرچه از فاء تفریع فهمیده می‌شود که رعایت این ادب برای زنان پیامبر شایسته‌تر است.60
پس از آنکه آیه زنان را از کیفیت نامطلوب ارتباط گفتاری نهی کرد، به بیان کیفیت صحیح اشاره کرده و فرموده است: «وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا.»
این قسمت از آیه پاسخی به این پرسش است که زن در ارتباط گفتاری خود با مردان، به چه طرزی و با چه کیفیتی سخن بگوید. جوابی که آیه داده این است که زن باید به گونه معروف و به شیوه پسندیده سخن بگوید.
قول معروف چیست؟ جمله «وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفا»در این آیه، در مقابل «فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» قرار گرفته است. از این‌رو، به قرینه مقابله فهمیده می‌شود «قول معروف» چیزی در مقابل «خضوع در قول» است. بنابراین، «قول معروف» گفتاری است که در طرز ادای آن ناز و کرشمه، ادا و اطوار و نازکی صدا و هر چیزی که مخاطب را به طمع بیندازد و دل او را به زن جلب کند وجود نداشته نباشد.61
پس زن در عین حال که مجاز است با مردان ارتباط گفتاری داشته باشد، موظّف است به گونه‌ای سخن بگوید که حالت تسلیم و انقیاد در مقابل مخاطب از آن استفاده نشود و این امر در صورتی میسّر خواهد بود که زن در موقع سخن گفتن و ارتباط با نامحرم، حالت تواضع نداشته باشد و سخنان خود را با آهنگ نرم و حالت خضوع بیان نکند.
اگر حضرت علی (علیه السّلام) بر اساس برخی از نقل‌ها، تکبّر، ترس و بخل را از صفات خوب زنان دانستند،62 رازش این است که هر یک از این صفات، آنان را از خطر سقوط در فساد و فتنه محافظت می‌کند. صفت تکبّر در زن سبب می‌شود هنگام رویارویی با نامحرم و ارتباط گفتاری با وی، با تکبّر و سختی سخن بگوید، نه با نرمی و متواضعانه.
گرچه این آیه در ارتباط با کیفیت سخن گفتن زن با مرد نامحرم است و در خصوص کیفیت سخن گفتن مرد با زن نامحرم آیه یا روایتی نداریم، اما با توجه به ملاکی که در آیه در ارتباط با نهی از خضوع در قول بیان شد، شکی باقی نمی‌ماند که رعایت این ادب از سوی مرد نیز بایسته است. مرد نیز در گفت‌وگوی خود با زن نامحرم، مجاز نیست به گونه‌ای سخن بگوید که او را نسبت به مسائل جنسی و ارتباط نامشروع به طمع بیندا

عفّت در آیین مسیح

قبل از ورود به مطلب مورد نظر باید به نکاتی توجه داشت:

نکته نخست؛ کتاب مقدس مسیحیان از دو بخش تشکیل شده است که شامل عهد قدیم (تورات، کتب انبیا، مکتوبات) و عهد جدید (اناجیل اربعه، کتاب اعمال رسولان، نامه ها، کتاب مکاشفات یوحنا) می باشد. و اعتبار عهد عتیق در نزد مسیحیان به این دلیل است که در اوایل عهد جدید آمده است:

«گمان مبرید که آمده ام تا تورات موسی و نوشته های سایر انبیا را منسوخ کنم.

من آمده ام تا آن ها را تکمیل نمایم و به انجام برسانم. به راستی به شما می گویم که از میان احکام تورات هر آنچه که باید عملی شود، یقیناً همه یک به یک عملی خواهد شد. پس اگر کسی از کوچک ترین حکم آن سرپیچی کند و به دیگران نیز تعلیم دهد که چنین کنند، او در ملکوت آسمان از همه کوچک تر خواهد بود...». (انجیل متی،5: 17-19) پس می فهمیم آن چه در مورد عفّت، در آیین یهود آمده، مورد قبول مسیحیان نیز می باشد.

نکته دیگر این است که رهبانیت و انزواطلبی موجود در دین مسیح و ترغیب و تشویقی که این آیین نسبت به دوری از ازدواج دارد، باعث شده است که برای رسیدن به این هدف دستورات سخت تری را برای پیروان خود وضع کنند تا آن که شخص، به دور از هرگونه تحریک جنسی و در محیطی کاملاً آرام به رهبانیت و عبادت خود بپردازد.

در این جا به چند مورد از دستورات مسیحیت که در عهد جدید آمده است، اشاره می شود:

دوری از نگاه حرام

در انجیل «متی» که از همه انجیل ها مفصل تر است و زندگی عیسی را با جزئیات بیشتری بیان کرده و اعتقاد سنتی مسیحی بر این است که این انجیل از دیگر اناجیل قدیمی تر است و به دست «متی» که از حواریون عیسی بوده، نوشته شده است، در مورد عفّت نگاه و چشم پوشی از نامحرم می نویسد:

«گفته شده است که زنا مکن! ولی من می گویم که: اگر حتی با نظر شهوت آلود به زنی نگاه کنی، همان لحظه در دل خود با او زنا کرده ای. پس اگر چشمی که برایت این قدر عزیز است، باعث می شود که گناه کنی، آن را از حدقه درآور و به دور افکن. بهتر است بدنت ناقص باشد تا این که تمام وجودت به جهنم بیافتد». (متی،5: 27-29)

دوری از آرایش ظاهری

پطرس ِرسول، بزرگترین حواری حضرت عیسی، در بخشی از نامه ای که به مسیحیان آسیای صغیر(ترکیه امروز) که در آن زمان به شدت مورد آزار و شکنجه بودند، خطاب به زنان می نویسد:

«برای زیبایی به آرایش ظاهری نظیر جواهرات و لباس های زیبا و آرایش گیسوان توسل نجویید؛ بلکه بگذارید باطن و سیرت شما زیبا باشد. باطن خود را با زیبایی پایدار؛ یعنی با روحیه آرام و ملایم زینت دهید که مورد پسند خداست. این گونه خصایل، در گذشته در زنان مقدس دیده می شد. ایشان به خدا ایمان داشتند و مطیع شوهران خود بودند». (نامه اول پطرس،3: 3-5)

عفّت در آیین یهود

در کتاب «عهد عتیق» که کتاب مقدس یهود است و یهودیان آن را کتاب آسمانی و الهی خود می دانند و در واقع مبنای شریعت دین یهود بر آن استوار است، در آیات و فقره های فراوان، سخن از حجاب، عفاف و دوری از خودنمایی و هرزگی به میان آمده است که در این جا به طور کوتاه به چند مورد از آنها اشاره می شود.

روبند، روسری و چادر در تورات

-1 در کتاب « اشعیاء نبی » که از کتاب های عهد عتیق و مورد قبول یهودیان است در قسمتی که سقوط بابل را مطرح می کند، می نویسد:

«خداوند می گوید: ای بابل! از تخت خود به زیر بیا و بر خاک بنشین، زیرا دوران عظمت تو به سر آمده است. تو زمانی مانند یک شاهزاده باکره، لطیف و نازنین بودی، اما اینک برده ای بیش نیستی، دستاس را بگیر و گندم را آرد کن، روبندت را بردار، دامنت را بالا بزن تا از نهر عبور کنی [احتمالا اشاره ای است به تبعید شدن بابلی ها] تو عریان و رسوا خواهی شد. من از تو انتقام خواهم گرفت و به تو رحم نخواهم کرد». (کتاب اشعیاء نبی،47: 1-3)

 

 

این عبارت از کتاب مقدس می بینیم که اهالی بابل را به شاهزاده ای زیبا، با کرامت، عفیف و باکره تشبیه می کند، ولی بعد از آن که دوران باشکوهشان به پایان می رسد، آنها را به برده ای تشبیه می کند که باید به کار و خدمت (دستاس به دست گرفتن و آرد کردن گندم) بپردازد و دیگر از هیچ عزّت و احترامی برخوردار نیست و بعد از این سقوط و نزول است که می گوید: «روبندت را بردار»؛ یعنی چون تو دیگر از طبقات پایین و نازل اجتماع محسوب می شوی و دارای احترام نیستی، دیگر لازم نیست خود را بپوشانی، چون پوشیدگی و حجاب برای کسی است که در اجتماع دارای شخصیت و احترام است.

-2 در کتاب «غزل های سلیمان» یا «غزل غزل های سلیمان» که گمان آنها بر این است که این کتاب را سلیمان نبی نوشته است و در آن اشعار عاشقانه ای به شکل سرود از زبان عاشق و معشوق در وصف یکدیگر سروده شده است، می آورد:

«تو چه زیبایی، ای محبوب من! چشمانت از پشت روبند به زیبایی و لطافت کبوتران است. گیسوان تو مانند گلة بزهاست که از کوه جلعاد سرازیر می شوند... لبانت سرخ و دهانت زیباست. گونه هایت از پشت روبند همانند دو نیمه انار است». (غزل غزل های سلیمان، 4: 1-3)

-3 در اوایل تورات ، در «سِفْر پیدایش» و در مورد ماجرای «یهودا» و عروسش «تامار» می نویسد:

«به تامار خبر دادند که پدر شوهرش برای چیدن پشم گوسفندان به طرف «تمنه» حرکت کرده است. تامار لباس بیوگی خود را از تن درآورد و برای این که شناخته نشود، چادری بر سر انداخت، دم دروازه «عینام» سر راه تمنه نشست...». (سِفْر پیدایش،38: کتاب مقدس یهود در جایی دیگر روبند، روسری و چادر را جزء زینت های زن می داند و تلویحاً آنها را نوعی نعمت برای او به شمار می آورد و یکی از عذاب های الهی را از دست دادن زیورآلات و اشیاء زینتی از جمله روبند، روسری و چادر می شمارد و می گوید:

«خداوند همه زینت آلاتشان را از ایشان خواهد گرفت؛ گوشواره ها، النگوها، روبندها،... روسری ها و چادرها». (کتاب اشعیاء نبی،3: 18-19و21)

-5 در عهد عتیق آمده است: روزی ابراهیم به ناظر خانه خود که رییس نوکرانش بود، گفت: «دستت را زیر ران من بگذار و به خداوند خدای آسمان و زمین قسم بخور که نگذاری پسرم با یکی از دختران کنعانی این جا ازدواج کند. به زادگاهم نزد خویشاوندانم برو و در آن جا برای اسحاق، همسری انتخاب کن». (سِفْر پیدایش، 24: 2-4) او نیز قسم خورد و به سمت شمال بین النهرین رهسپار شد و وقتی به مقصد رسید، شترها را در خارج از شهر در کنار چاه آبی خوابانید. نزدیک غروب که زنان برای کشیدن آب به سر چاه می آمدند، او چنین دعا کرد: ای خداوند! خدای سرور من ابراهیم! التماس می کنم نسبت به سرورم لطف فرموده، مرا یاری دهی تا خواسته او را برآورم. اینک من در کنار این چاه ایستاده ام و دختران شهر برای بردن آب می آیند. من به یکی از آنان خواهم گفت: «سبوی خود را پایین بیاور تا آب بنوشم». اگر آن دختر بگوید: «بنوش و من شترانت را سیراب خواهم کرد»، آنگاه خواهم دانست که او همان دختری است که تو برای اسحاق در نظر گرفته ای». (سِفْر پیدایش،24: 11-14) و بعد دختری به نام «ربکا» را دید که با سبویی سر رسید و همان طور که از خدا خواسته بود، آن دختر انجام داد...

ناظر برای اسحاق از او خواستگاری کرد و فردای آن روز به همراه ربکا و دایه اش به سوی «بئر لحی رُئی» حرکت کردند... «پس ربکا و کنیزانش بر شتران سوار شده، همراه خادم ابراهیم رفتند. در این هنگام اسحاق که در سرزمین «نِگِب» سکونت داشت، به «بئر لحی رُئی» بازگشته بود. یک روز عصر هنگامی که در صحرا قدم می زد و غرق اندیشه بود، سر خود را بلند کرده، دید که اینک شتران می آیند. ربکا با دیدن اسحاق به شتاب از شتر پیاده شد و از خادم پرسید: آن مردی که از صحرا به استقبال ما می آید کیست ؟

وی پاسخ داد: اسحاق پسر سرور من است. با شنیدن این سخن، ربکا با روبند خود صورتش را پوشانید... اسحاق، ربکا را به داخل خیمه مادر خود آورد و او را به زنی گرفت».(سِفْر پیدایش،24: 61-67)

نپوشیدن لباس جنس مخالف

عفّت در آیین یهود تا به آن جایی پیش رفته است که در این مسلک از تشبّه زن به مرد و مرد به زن به شدت نهی شده و آمده است:

«زن، نباید لباس مردانه بپوشد و مرد، نباید لباس زنانه به تن کند. این کار در نظر خداوند، خدایتان نفرت انگیز است». (سِفْر تثنیه،22: 5)

عذاب زنان عشوه گر و شهوت ران

در کتاب «اشعیاء نبی» با نگاهی مذمت بار، به بی عفّتی و عشوه گری زنان می نگرد و آنان را مستحق عقوبت و عذاب الهی می شمارد و می گوید:

«خداوند زنان مغرور اورشلیم را نیز محاکمه خواهد کرد. آنان با عشوه راه می روند و النگوهای خود را به صدا در می آورند و با چشمان شهوت انگیز در میان جماعت پرسه می زنند. خداوند بر سر این زنان بلای «گری» خواهد فرستاد تا بی مو شوند. آنان را در نظر همه عریان و رسوا خواهد کرد. خداوند تمام زینت آلاتشان را از ایشان خواهد گرفت؛ گوشواره ها، النگوها، روبندها، کلاه ها، زینت پاها، دعاهایی که بر کمر و بازو می بندند، عطردان ها، انگشترها و حلقه های زینتی بینی، لباس های نفیس و بلند، شال ها، کیف ها، آیینه ها، دستمال های زیبای کتان، روسری ها و چادرها. آری، خداوند از همه اینها محرومشان خواهد کرد. به جای بوی خوش عطر، بوی تعفّن خواهند داد. به جای کمربند، طناب به کمر خواهند بست. به جای لباس های بلند و زیبا، لباس عزا خواهند پوشید. تمام موهای زیبایشان خواهد ریخت و زیبایی شان به رسوایی تبدیل خواهد شد. شوهرانشان در میدان جنگ کشته خواهند شد و شهر متروکه شده، در سوگ آنان خواهد نشست و ناله سر خواهد داد». (کتب اشعیاءنبی،3: 16-26)

دوری از هرزگی و بی عفّتی

در عهد عتیق از دو روش برای جلوگیری از بی عفّتی و بی بند و باری جنسی و حفظ گوهر وجودی انسان از آلودگی های نفسانی استفاده شده است؛ روش اول: هشدارها و نصیحت های اخلاقی و معنوی. روش دوم: وضع قوانین جزایی سخت و سنگین برای افرادی که مرتکب این اعمال می شوند.

نصیحت های اخلاقی دین یهود برای دوری از بی عفّتی

کتاب «امثال» که بنا برعقیده یهودیان توسط «سلیمانِ نبی» که خردمندترین مرد جهان می باشد نوشته شده، کتابی است که در آن دو نوع انسان معرفی می شود: انسانی که فقط به دنبال ارضای نفس خود است و انسانی که در راه کسب رضای پروردگار قدم برمی دارد. در این کتاب که با نصایحی حکیمانه به دنبال سوق دادن انسان به سوی فضایل اخلاقی و دوری از رذایل نفسانی است، درباره عفّت و بی عفّتی آمده است:

«ای پسرم! سخنان حکیمانه مرا گوش کن و به بصیرت من توجه نما. آنگاه خواهی دانست چگونه درست رفتار کنی و سخنان تو نشان خواهد داد که از دانایی برخوردار هستی.

زن بدکاره چرب زبان است و سخنان او مانند عسل شیرین می باشد، ولی عاقبت، جز تلخی و درد چیزی برای تو باقی نمی گذارد.

زن بدکاره تو را به سوی جهنم و مرگ می کشاند، زیرا او از راه زندگی منحرف شده و سرگردان است و نمی داند به کجا می رود. ای جوانان! به من گوش دهید و آنچه را که میخواهم به شما بگویم هرگز فراموش نکنید: از چنین زنی دوری کنید. حتی به در خانه اش هم نزدیک نشوید. مبادا در دام وسوسه هایش گرفتار شوید و حیثیت خود را از دست بدهید...

پسرم! نسبت به همسر خود وفادار باش و تنها به او عشق بورز؛ چرا باید از زنان هرزه خیابانی صاحب بچه شوی؟! فرزندان تو باید تنها مال خودت باشند. نباید غریبه ها در آنان سهمی داشته باشند. پس با زنت خوش باش... چرا باید به زن بدکاره دل ببندی... خداوند به دقت تو را زیر نظر دارد و هر کاری را که انجام می دهی، می سنجد. گناهان شخص بدکار مانند ریسمان به دورش می پیچد و او را گرفتار می سازد. بُلهوسی او باعث مرگش خواهد شد و حماقتش او را به نابودی خواهد کشاند». (کتاب امثال،5: 1-23)

در جای دیگری سلیمان زبان به نصیحت باز می کند و با بیان خاطره ای جوانان را به عفاف و پاکدامنی دعوت می کند:

«پسرم! نصایح مرا بشنو و همیشه آنها را به یاد داشته باش. اوامر مرا به جا آور تا زنده بمانی. تعلیم مرا مانند مردمک چشم خود حفظ کن، آن را آویزه گوش خود بساز و در اعماق دل خود نگه دار. حکمت را خواهر خود بدان و بصیرت را دوست خود. بگذار حکمت تو را از رفتن به دنبال زنان هرزه و گوش دادن به سخنان فریبنده ایشان باز دارد.

یک روز از پنجره خانه ام بیرون را تماشا می کردم. یکی از جوانان احمق و جاهل را دیدم که در تاریکی شب از کوچه ای که در آن، خانه زنی بدکار قرار داشت، می گذشت. آن زن در حالی که لباس وسوسه انگیزی به تن داشت و نقشه های پلیدی در سر می پروراند، به سویش آمد. او زن گستاخ و بی شرمی بود و اغلب در کوچه و بازار پرسه می زد تا در هر گوشه و کناری مردان را بفریبد... (زن)با نگاهی فریبنده گفت: امروز نذر خود را ادا کردم و گوشت قربانی در خانه آماده است. پس برای یافتن تو از خانه بیرون آمدم. در جستجوی تو بودم که تو را دیدم... به این ترتیب با سخنان فریبنده و وسوسه انگیزش آن جوان را اغوا کرد؛ به طوری که او مثل گاوی که به کشتارگاه می رود، چون گوزن ِبه دام افتاده ای که در انتظار تیری باشد که قلبش را بشکافد، به دنبال آن فاحشه رفت...

ای جوانان به من گوش دهید و به سخنانم توجه کنید؛ نگذارید چنین زنی دل شما را برباید، از او دور شوید، مبادا شما را به گمراهی بکشاند. او بسیاری را خانه خراب کرده است و مردان زیادی قربانی هوسرانی های او شده اند. خانه او راهی است به سوی مرگ و هلاکت». (کتاب امثال،7: 1-27)

جزای انسان های هوس ران

در این بخش به صورتی بسیار کوتاه به تعدادی از قوانین دین یهود که در آن ها جزای بی عفّتی بیان شده است، اشاره می شود:

-1 « اگر مردی در حال ارتکاب زنا با زن شوهرداری دیده شود، هم آن مرد و هم آن زن باید کشته شوند. به این ترتیب شرارت از اسرائیل پاک خواهد شد. اگر دختری که نامزد شده است، در داخل دیوارهای شهر توسط مردی اغوا گردد، باید هم دختر و هم مرد را از دروازه شهر بیرون برده، سنگسار کنند تا بمیرند؛ دختر را به خاطر این که فریاد نزده و کمک نخواسته است و مرد را به جهت این که نامزد مرد دیگری را بی حرمتی کرده است. چنین شرارتی باید از میان شما پاک شود». (سِفْر تثنیه،22:22-24)

-2 «اگر فردی با همسر شخص دیگری زنا کند، مرد و زن هر دو باید کشته شوند... اگر دو مرد با هم نزدیکی کنند، عمل قبیحی انجام داده اند و باید کشته شوند و خونشان به گردن خودشان است. اگر مردی با زنی و با مادر آن زن نزدیکی کند، گناه بزرگی کرده است و هر سه باید زنده زنده سوزانده شوند تا این لکه ننگ از دامن شما پاک شود. اگر مردی با حیوانی نزدیکی کند، آن مرد و حیوان باید کشته شوند. اگر زنی با حیوانی نزدیکی کند، آن زن و حیوان باید کشته شوند و خونشان به گردن خودشان می باشد». (سِفْر لاویان،20: 10و13-16)

-3 «کاهن نباید با یک فاحشه که خود را بی عصمت کرده و یا با زنی که طلاق گرفته ازدواج کند؛ چون او مرد مقدسی است... اگر دختر کاهنی فاحشه شود، به تقدس پدرش لطمه می زند و باید زنده زنده سوزانده شود». (سِفْر لاویان،21: 7-9)

-4 در ده فرمان خداوند به موسی آمده است: «زنا نکن، دزدی نکن، دروغ نگو، چشم طمع به مال و ناموس مردم نداشته باش». (سِفْر خروج،20: 14-17)

 

خلاصه ونتیجه سخن:

رعایت حجاب و پوشش اسلامی برای زنان و مردان مؤمن ومسلمان، تکلیف الهی است. رعایت آن، علاوه بر این که موجب عمل به دستورات الهی می شود، شخصیت فردی اجتماعی و معنوی انسان محجوب و پاکدامن، سیر صعودی پیدا کرده و نردبان تعالی و تکامل را یکی پس از دیگری طی می کند و از سوی دیگر در تأمین بهداشت روحی و روانی و آرامش خانواده ها و صفا، نورانیت و امنیت در جامعه نقش به سزایی ایفا می کند.

بنابر این:

*مسئولان ذیربط حکومت اسلامی ودینی که سه وظیفه مهم بعهده دارند (1- تصحیح دین شناسی مردم 2- تحکیم دین باوری مردم3- تسهیل دینداری مردم) را به عهده دارد در جهت تحکیم،ترویج وتوسعه این تکلیف قرانی گام های اساسی وجدی بردارند.    

جست وبرقلوب مردم(مخاطب ) وارد شد. * تمامی وزارتخانه ها وسازمان ها بابرگزاری نشست های پربارورسیدن به یک همگرایی نظری وعملی واتخاذ تصمیمات صحیح بر اساس شرع وقانون درقالب بخشنامه روشن وبا ضمانت اجرایی مستحکم وتعریف شده یک اقدام جدی، هماهنگ وهمگانی بعمل آورن*باالهام از فرمایش استاد شهید مطهری، مردم آنگونه زندگی می کنند که می اندیشند بنابراین برای ایجاد تغییر روی رفتار ومنش کسی بایستی برروی افکار واندیشه اوکارکرد وتاثیر گذاشت، تاثیر روی اندیشه زمانی موثر، مفید وسازنده است که ارزش های الهی راباورپذیرنمود ودرراستای تحقق آن از همه توان وامکانات( رسانه ملی،مطبوعات،دانشمندان و...) استفاده کردوبه موضوع مخاطب شناسی، متودولوژی تبلیغ،قالب های تاثیر گذارو...بهره

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۰/۱۵
وحید شهرکی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی